کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



مدح امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : احمدجواد نوآبادی     نوع شعر : مدح     وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن     قالب شعر : غزل    

می‌چکد از شوق وقتی اشک نم‌نم در نجف            با دم او می‌رود از سیـنه‌ها غم در نجف

درد اگر داری برو دنبال درمـان کـربلا            زخم اگر داری بیا دنبال مرهم در نجف


گوش دل بسپار وقتی که شدی وارد به شهر            شاید از زهرا شنیدی خیر مقدم در نجف

چونکه روزی جهان دست خداوند علیست            می‌شود تقسیم رزق هر دو عالم در نجف

از گـدایـان در مـولا گـدایی کـرده اسـت            صاحبِ ثروت شده اینگونه حاتم در نجف

دورشان از برکت مولای ما گشته شلوغ            زائری دارند اگر که نوح و آدم در نجف

خــادمــان بــارگـاه او شــدنــد از ابــتـدا            ابر و باد و ماه و خورشید و فلک هم در نجف

سجده بـاید کـرد وقـت دیـدن این بـارگاه            می‌شود جبریل وقتی تا کمر خم در نجف

هرکه دارد حال خاص خویش را در شهر او            از همان بدو ورودم من که مستم در نجف

حسرتی در دل اگر باشد فقط این است که            اربعین ماندم چرا من اینقدر کم در نجف

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در شهادت پدر

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل قالب شعر : دوبیتی

بـه گـردِ بـسـتـرِ تـو دادِ بـیداد            نـشـسـته دخـتـرِ تو دادِ بـیـداد
چه سازم با دلِ خود وای ای وای            چه سـازم با سـرِ تو دادِ بیداد


***************

یتـیمی گـفت مـادر مرکـبم کو            فقـیری گفت که شمعِ شبم کو
دوچشمانت چرا تار است امشب            مرا کشتی نگـو که زینـبم کو

***************

طبیب آمد سرش را هِی تکان داد            مرا دستِ بـلایی بی‌امـان داد
طبیب امشب چه در گوشِ حسن گفت؟            زمین خورد و کفن‌ها را نشان داد

***************

زمـانِ سـوخـتن‌ها مـانده باقی            غـمِ عـریان بدن‌ها مانده باقی
به من حق می‌دهی حالا بسوزم            دوتا از این کفن‌ها مانده باقی

***************

نگاهـم را به این رفتن بدوزم            لـباسِ مـجـلسِ شـیـون بـدوزم
خیالـم نیست راحت با حسـینم            نـشـسـتم چند پـیـراهن بـدوزم

***************

مرا با دردهای کـوفه مگـذار            که با نامردهای کوفه مگـذار
مـرا حـتی تو با شـاگـردهـایم            و با ولگـردهای کـوفه مگذار

: امتیاز

مدح امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : سیدپوریا هاشمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

فیض بیداری وقت سحرم دست علی‌ست            ای خدا شکر که برروی سرم دست علی‌ست

عزّتش مال خودش بود به من هم بخشید            آبرویی که به آن مفتخرم دست علی‌ست


یاعلی گفت و عرق ریخت مرا نوکر کرد            برکت نان حـلال پـدرم دست علی‌ست!

خوب و بد نـان‌خـور اوئـیم بـلا استـثـنا            به کسی کار نداریم کرم دست علی‌ست

ذکـر یا فـاطـمـه در روز قـیـامـت دارم            چون صراطی که ازآن میگذرم دست علی‌ست

روی اعـلامـیـه‌ام نـاد عـلی بـنـویـسـیـد            کار تلقـین تن محـتضرم دست علی‌ست

کـربلایم ز عـلی و نجـف من ز حـسین            سفرم دست حسین و سفرم دست علی‌ست

در نجف تولیت صحن و حرم دست حسین            کربلا تولیت صحن و حرم دست علی‌ست

جلوی چشم ترش فاطـمه را می‌کـشتـند            بخدا علت چشمان ترم "دست علی‌ست"

: امتیاز

مدح امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : علی سلیمیان نوع شعر : مدح وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

کـیـست الله؟ بـیـا از ولـی الله بـپــرس            مـقـصـد قـافـلـه را از بـلـد راه بپـرس

پاسخی می‌دهدت بی‌حد و اندازه، فقط            به رکوعی برس و پرسش کوتاه بپرس


جز علی نیست سزاوار خلافت، این را            از فَـهـذا عـلـیٌ والـی و مَـوْلاه بپـرس

راز مـقــبـولـیـت بــنـدگـی حـق را از            اشْـهَـدُ انَّ عَــلــِیّـاً وَلِــیُ الـلّٰـه بـپــرس

یازده آیـنه تفـسـیر کـرامـات عـلی‌ست            آخـرین آیـنه پنهـان شده، از آه بپـرس

چارده قرن گذشت و غم مولا جاری‌ست            در دلش بغض عمیقی‌ست که از چاه بپرس

یوسف فاطمه زندانی بی‌مهری ماست            ابر را پس بزن ای منتظر! از ماه بپرس

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در شهادت پدر

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

لحظه‌های سخت و جانفرساست بابایِ غریب            ذکرِ تو بدجور بر لبهاست بابایِ غریب

در دلـم دل‌شوره افتاده پُر از دلـتـنگی‌ام            بینِ قلبم محشری بر پاست بابایِ غریب


مثلِ سیلابی شدم زمزم شده چشمانِ من            از فراقـت دیده‌ام دریـاست بابایِ غریب

این که راحت می‌شوی از مردمِ دنیا پدر            این تصوّرها فقط زیباست بابایِ غریب

تجربه کردم یتیمی را پس از مادر ولی            ای هیاهوها پُر از غوغاست بابایِ غریب

بر مشامم می‌رسد از دور و اطرافِ اتاق            این شمیمِ مادرم زهـراست بابایِ غریب

من فـداییِ حـسیـنم خـاطـرت آسـوده باد            دخترت شوریده و شیداست بابایِ غریب

در حفاظت از من زینب وصیّت می‌کنی            این یلی که نامِ او سقّـاست بابایِ غریب

بر ابالفضلم سفارش کن پُر از غیرت شود            این صفت را گرچه او داراست بابایِ غریب

از شلـوغی از سرِ بـازار می‌تـرسم پدر            نیّـتـم امـداد در آنجـاست بـابـایِ غـریب

: امتیاز

مدح و شهادت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

كیست این مرد كه شب كیسۀ خرما می‌بُرد            روز می‌آمد و از سیـنه نـفـسها می‌بُرد

كیست این مَرد كه تا تیغ به بالا می‌بُرد            رزم را با مدد از حضرت زهرا می‌بُرد


این خدا نیست ولی مقصدِ هر راه است این

اَشـهــدُ اَنَّ عــلـیّـاً ولــیّ الله اسـت ایـن

كیست این شیر كه از خصم جگر در آورد            از میانِ كـمـرش تـیـغِ دوسـر در آورد

از دلـیرانِ عـرب جـمـله پـدر در آورد            کـار او بـود کـه اسـلام ثــمـر در آورد

یاعلی روز و شب و شمس و قمر می‌گویند

هـا عَـلـیٌ بَـشـرٌ کـیـفَ بَـشَـر می‌گـویند

آه همسفـرۀ کوری دل ویـرانه کجاست            نان‌پـزِ خانۀ این جـمع یتـیمانه کجاست

مرکب بازیِ این طفل در این خانه کجاست            شانۀ بارکش و دستِ کـریمانه کجاست

پـیـرزن پیـش تـنـور است که آقـایم کو

کودکی چـشم به راه است که بابایم کو

گرچه از ضربۀ شمشیر سرش ریخت بهم            زهر کاری شد و با سر جگرش ریخت بهم

تا علی ریخت بهم دور و برش ریخت بهم            دید چشمان طبیب و پسرش ریخت بهم

آه در آتش غم حاصل زینب را ریخت

سر تکان داد طبیب و دل زینب را ریخت

سوخت از حرف طبیب از خبرش عباسَش            می‌زند روی سرش هِی به سرش عباسَش

روضه‌خوانش حَسنش نوحه‌گرش عباسَش            قلبِ او هست حسین و جگرش عباسَش

وقت روضه شد و عباس به زانو اُفتاد

رفـت از حال عـلی درد به پهـلو اُفـتاد

وای از امروز حسن گوشۀ بسـتر اُفتاد            بـاز هـم یـادِ غــمِ بـســتـرِ مــادر اُفـتـاد

خـواهـر اُفـتاد زمین تا كه بـرادر اُفـتاد            یادِ روزی كه رویِ مادرشان دَر اُفـتاد

هیزم و آتش و كابوس عجب بد دردی است

ضربِ نا مَحرم و ناموس عجب بد دردی است

قنفذ از راه از آن لحـظه كه آمد می‌زد            تـازه می‌كـرد نـفـس را و مجـدد می‌زد

وای از دستِ مـغـیره چـقـدر بد می‌زد            جای هركس كه در آن روز نمی‌زد می‌زد

آخرین حرفِ علی بود و خواهش می‌كرد

زینبش را به اباالفضل سفارش می‌كرد

زیـنــبـم آه بـبـیـنـی غــمِ حـنـجـرهـا را            می‌کـشی روی جـگـر داغ برادرها را

بعـد از آن جمع کنی پـارۀ پـیـكـرها را            می‌زنی چـند گـره معـجـرِ دخـتـرها را

مـی‌زنی داد به گـودال حرامی نـزنـیـد

تـبر كـوفـی و سـر نـیـزۀ شامی نـزنـید

: امتیاز
نقد و بررسی

ـ ابیات زیر به دلیل مستند نبودن حذف شد؛ موضوع وصیت امیرالمؤمنین علی عليه السّلام در هنگام شهادت به حضرت عباس عليه السّلام مبنی بر اینکه در کربلا مراقب برادرت حسین عليه السّلام و یا خوارت حضرت زینب باش در هیچ مقتل معتبری نیامده است است؛ لذا توصیه می کنیم به منظور دوری از تحریف و یا تدلیس احادیث تا زمانی که سند معتبری برای آن نیافتید از خواندن آن خوداری فرمائید؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.

آخرین حرفِ علی بود و خواهش می‌كرد

زینبش را به اباالفضل سفارش می‌كرد

 

ترسیم حالات حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در شهادت پدر

شاعر : سجاد شاکری نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

ردّ خـونـابـۀ شـقُّ الـقـمـری می‌بـیـنـد            بر جـبـینِ پـدر از خون اثری می‌بیند

دخـتـری غـمـزده هـمراه برادرهایش            بین بـسـتر پدر خـون جگـری می‌بیند


چشم در چشم برادر که می‌اندازد، آه            بین چـشمان ترش، چشم تری می‌بیند

پـدرش را به خـدا می‌سپـرد وقتی که            به تـن او رمـق مـخـتـصـری می‌بـیند

با سراسیمگی از صبر سخن می‌گوید            این زن صابره وقتـی شرری می‌بیند

«سـالـهـا مـی‌گـذرد حـادثه‌ها می‌آید»            ناگهان بر سر یک نیزه سری می‌بیند

حرص سوغات می‌افتد به دل یک لشکر            دخـتـران را وسـط دردسـری می‌بـیند

نه برادر به برش مانده نه مادر نه پدر            پشت هر داغ، غـم بـیـشـتری می‌بـیند

مادری می‌رسد از عرش و میان گودال            تن غـارت شـده‌ای از پـسری می‌بـیند

: امتیاز

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با پدر

شاعر : محسن راحت حق نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

پدرِ پـیـرِ من انـگـار که شـیـدا شده‌ای            بـینِ این بـسـتر افـتـاده، مـعـلّا شده‌ای

بـالِ پـرواز نـزن می‌شـکـنم از رفـتن            ضربه‌ای خورده‌ای انگار مداوا شده‌ای


اینقَدر شوقِ پریدن ز چه داری پدرم؟            بارِ خود بسته‌ای و خوب مهیّا شده‌ای

بعد از این زینِ ابت، زینِ ابی نیست دگر            باعـثِ خـسـتـگیِ زینب کـبـرا شده‌ای

عطر یاس است که پیچیده در این صحن وسرا            چه شده،گریه شدی پهـنۀ دریا شده‌ای

زیرِ لب زمزمه داری که سلام ای بانو            نکند مستِ حـضورِ گـلِ طـاها شده‌ای

میلِ ماندن که نداری برو ای شیرخدا            عـازمِ دیــدنِ صـدیـقـۀ کـبــرا شـده‌ای

چه کند بعدِ تو این خیلِ یتـیمانِ عرب            آن گروهی که بر آن طایفه بابا شده‌ای

: امتیاز

مدح و شهادت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : سیدپوریا هاشمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

به احـتـرام منـاجـات نـیـمـه شبـهـایش            خـدا گـذشت ز ما شیـعـیـان رسـوایش

عـلـی اجـازه نـداد آبــروی مـا بـرود!            چه دیـن‌ها که نـدارد گـدا به مـولایـش


چگونه حاکم کوفه نمک غذایش بود؟!            چگونه پی ببـرد عـقـل بر معـمّـایش؟!

برای نوکر خود کـفـش نو خـرید ولی            همیشه کفش پُر از وصله داشت بر پایش

عـلی که قامت یل های شام را خم کرد            شـکـست گـریـه اطـفـال قـد طـوبـایش

طـلاق داد خـوشـی‌هـای پـوچ دنـیا را            خـوشی آخـرتـش بـود حـزن دنـیـایـش

کسی که باعلی امروز خویش را گذراند            خوشا به روز قیامت خوشا به فردایش!

خـدا گـواه به نـامـرد و مـرد رو نـزند            هرآنـکسی که فـقـط حـیدراست آقایش

کریـمی پـسران از کـریـمی پـدر است            چه خوب ارث گرفـته حسن ز بابایش

نشاند قـاتـل خود را به سـفـره کـرمش            چه رحمتی است دراین سفره مصفایش

سرش شکسته ولی عاشـقانه می‌خـنـدد            نمانـده فـاصـله‌ای تا وصـال زهـرایش

: امتیاز

مدح امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام در شب های قدر

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

اصلِ لذّت از مناجاتِ سحرهایم علی‌ست            برترین مضمونِ احیا مدح مولایم علی‌ست

بهترین سـوگـندِ پیـغـمـبر به درگاه خـدا            هر سحر، نامِ شَهَنشاهِ دو دنیایم علی‌ست


حَیِّ سـرمـد بارها فـرمود با خـتم رُسـل            قالعِ کفر و نفاق و شرکِ اعدایم علی‌ست

از شب معراج چون برگشت احمد، فاش کرد            از ازل نوری که شد هم قدّ و بالایم علی‌ست

لـیلـةُ الـقـدرِ خـدا زهـراست، اما فاطـمه            گفت: آری لیلةُ القدرم، که همتایم علی‌ست

از حسن پرسید سلمان، سِرّی از مولا بگو            مجـتـبی فرمود: سِـرُّالله بـابـایم علی‌ست

گـفت اربـابِ شهـیـدم وصـفِ ثـارُالله را            خون‌بهای قطره قطره، خونِ رگهایم علی‌ست

قائم آل محــمد اینـچـنین فـرمـوده است:            ذوالفـقـارم، یـادگارِ جـدِّ والایم علی‌ست

یل یلِ اُمُّ البنین، هِیبت ز حیدر برده است            هـیـبـةُ الـلّهیِ سـالارِ دل آرایـم علی‌ست

چون حجاب از چشم ما یک لحظه بَردارد خدا            دیده خواهد دید جَنبُ الله، آقایم علی‌ست

با کسی کاری نـدارم، من غـلامِ قـنـبرم            زانکه قـنبر بـندۀ درگاه مولایم علی‌ست

فاتح بدر و حُنین و خیبر و خـندق علی            صاحب قلبِ پُر از حُبِّ تَولّایم علی‌ست

زاهدِ شب، مَرد میدان، شیرِ حق، عبدِ خدا            معنیِ زُهد و وَرع، طاعات و تقوایم علی‌ست

در طواف کعبه میگردم به گِردِ روی او            آبروی بیتِ حق، مولای یکتایم علی‌ست

صحن ایوان نجف، دربارِ سلطان من است            سخت دلتنگم بر آن هردَم تمنایم علی‌ست

نـام او نـقـشِ نـگـین خـاتـم پـیـغـمـبـران            قـبلۀ راز و نیاز و درد دلهـایم علی‌ست

شـیـر مـادر، لـقـمـۀ بابـا، حـلالـم تا ابـد            در حقیقت مادرم زهرا و بابایم علی‌ست

سائلـم من، سائـلم من، سائل روی عـلی            صاحب دنیا و دین، امروز و فردایم علی‌ست

از علی دم می‌زنم تا زنده‌ام، سِرّ و عَلن            گر گنهکارم ولی پنهان و پیدایم علی‌ست

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل عدم توصیه مراجع و علمل تغییر داده شد فراموش نکنیم که اهل بیت سگ درگاه نمی خواهند بلکه شیعۀ واقعی و پیرو راه می خواهند؛ نعوذ بالله مگر اهل بیت سگ باز بوده اند که ما سگ آنها شویم!! جهت کسب اطلاعات بیشتر و متن فتاوای مراجع به قسمت آموزش احکام همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید

صحن ایوان نجف، دربارِ سلطان من است            کلب این درگاهم و هردَم تمنایم علی‌ست

مدح و مرثیۀ امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : ناصر دودانگه نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب

تــوان واژه کـجـا و بـیـان حـالاتـش            دل از تمام جـهـان بُرده با مناجاتش
به غیر عـشق نـدیـدند در عـباراتش            خدا به دیدن خود رفته در ملاقـاتش


کشیده ناز به وقت سجود، نازش را
خدا نـشـسته تـمـاشا کـند نـمازش را

به آسمان برسد، مهر سایه گستر او            که فیض داده به خورشید، نور محضر او
هدایت است فـقـط در کلام انـور او            نشسته حضرت جبریل پای منبر او

به قـبله گاه پیـمـبر صفای دیگر داد
خـدا تـمام کـمـالات را به حـیدر داد

چه محکم است قدم‌های استوار علی            گره نخورده به میدان رزم، کار علی
غمی ندارد از این جنگها، وقار علی            همیشه بوده سرافراز، ذوالفقار علی

رسید عبدود اما از او خـبر برگشت
کسی که رفت به جنگش بدون سر برگشت

شجاعت است که جوشیده از خصال علی            نـدیـده دیـدۀ تـاریـخ هـم مـثـال عـلی
به وجـد آمـد اجل نیز از قـتـال علی            نیامدست کـسی زنـده از جدال علی

قلم به برگۀ تـقـدیر می‌کـشـد حـیـدر
میان معـرکه تـکـبیر می‌کشد حـیدر

قـیـامتی ست به میدان، قـیامت مولا            که لافـتـی‌ست بـیـان شجـاعت مولا
شکـسته پشت عـدو از مهـابت مولا            که مست کرده شکوه از صلابت مولا

کسی شبیه علی در مقـام والا نیست
عبادت سحرم غیر مدح مولا نیست

شبیه دامن مهرش، غلام پرور نیست            کسی برای عطا از کریم بهتر نیست
کسی به جز علی آیینۀ پیـمبر نیست            نیامده‌ست، نگردید، مثل حیدر نیست

فدای او که جلا می‌دهد به دل یادش
دلم خوش است به خیر علی و اولادش

کسی به غیر محبت از این کریم ندید            به سائلان کرم خانه جـز کرم نرسید
هزار مرتـبه آمد ولی ( برو ) نشنید            گرفت و رفت، گدایش معطلی نکشید

کجاست قـبله حاجـات از نجف بهتر
کجا بـرای منـاجـات از نـجـف بهتر

چه نعمتی‌ست همین که علی‌ست دلدارم            همیشه چشم امیدی به مرتضی دارم
گره به دست کریم است، من گرفتارم            که از گدایی خود، دست بر نمی‌دارم

سر نـماز انگـشـتـر به سائـلـش داده
غـذای آخر خود را به قـاتـلـش داده

دوباره حرف غذا آمد و دلی لـرزید            کسی که لحظۀ افطار نان و خرما دید
دوباره اشک رسید و به گونه‌اش غلطید            فدای دخـترکی که گرسنه می‌خوابید

دوباره بـوی غـریـبی ز شـام می‌آید
ز خـانه‌ها هـمه بـوی طـعـام می‌آیـد

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

فـدا او که جـلا می‌دهـد به دل یادش            دلم خوش است به خیر علی و اولادش

مدح و مناجات با امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : محمّد قاسمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : ترجیع بند

درد هـر جـا بُـوَد دوا هم هـست            خـوف در سـیـنـۀ رجا هم هست

من مـریض تـوأم، طـبـیبِ هـمه            این مریضی خودش شِفا هم هست


نـوکرانـت به چـشـم مـن شاهـنـد            گرچه در کوی تو گدا هم هست

مــتـنِ اذن دخــول، مـی‌گــویــد:            حـرمـت خـانـۀ خُـدا هـم هـسـت

در جـوار تـو ای تـمـامـیِ خِـیـر            لـذّتـی بـهـتـر از صفـا هم هست

چونکه در مُلک توست قیمتی است            گرچه ایوان پُر از طلا هم هست

بـه گُـلاب گُــلِ بـهــشـت قــســم            گرچه اسم تو غـم زُدا هـم هست

(فَاسْـتَـعِـد لِـلـبلا)به ما گـفـته‌ست            کـه کــنـار ولا، بـلا هــم هـسـت

با وجودی که وقـفِ دار بلاست            سرِ ما گَـردِ خـاکِ پـا هـم هست

از سـکـوتِ ابـوذرت پـیــداسـت            عاشـقِ بی سر و صدا هم هست

آنـچـه گـفـتـه (فــؤاد کـرمــانـی)            وقت مدح تو حرف ما هم هست

عَجِـزَ الوَاصِفـوُنَ عَـنْ صِفَـتِـک
مـا عَــرَفـنـاکَ حَـقّ مَـعْـرِفـتِـک

ای که حُبّ تو اصل اسلام است            کار دین بی‌تو بی‌سر انجام است

از در خــانـۀ تـو تـا مــلــکـوت            این مسافت به قدر یک گام است

چه کسی جُز تو ای سَـلـونی گو            عالم است و علیم و عَـلّام است؟

تـا کـه داریـم خَــتـمِ نــاد عــلـی            کی نـیازی به خـتـمِ اَنعـام است؟

پـسـرت گـفـته :(نَحْـنُ ذِکْـرُ الله)            کـه بـه یـاد خُــدا دل، آرام است

هـر کـسی پـات را نـبــوســیــده            بایـد ایـنگـونه گـفت: ناکـام است

فــائـزون را اگـر تـویـی سـاقـیِ            دسـت مـا دور گـردنِ جـام است

مـردِ راهِ تـو در وفـایِ به عـهـد            مثل سلمان همیشه خوشنام است

جــامــۀ نــوکــریـت بـر تـنِ مـا            جلوه‌اش چون لباسِ احـرام است

لـیـلـة‌الـقَـدر بـا تـو خُـورده گـِرِه            که نـوشـتـنـد خـیـرُ الأیّـام اسـت

آن قــدر(ذُوالجـَلال)هـسـتـی کـه            در پـس نـام تو (وَالإکْـرام) است

گـاه یـک بـیـت ظـاهــراً کُـهـنـه            در دلش صد هـزار پیـغـام است

عَجِـزَ الوَاصِفـوُنَ عَـنْ صِفَـتِـک
مـا عَــرَفـنـاکَ حَـقّ مَـعْـرِفـتِـک

هـمـه جا را تـو در نـظـر داری            از نــهــانِ هـــمـه خــبــر داری

از یَـدُ الّـلـهـی تـو مـعـلـوم اسـت            دسـت در خـلـقـتِ بــشــر داری

عُـمـرِ خـلـقـت تـمـام خـواهد شد            اگـر از صُــنـع، دسـت بـرداری

هـمه، ای عشق در هـوای تـوأند            تـو هـوای که را بـه سر داری؟

گـیـرم اصلاً هـمه کـریـم شـونـد            در کــرم بــاز بـیــشــتــر داری

هـــمـــۀ ثـــروت خــدایــی تـــو            کِی نـیازی به سیم و زَر داری؟

چه کسی هـست که حـذر نکـند؟            از تـو که این قَـدَر جـگـر داری

شـاهـدِ من هـزار رکعـت توست            کـه چـقـدر اُنـس با سـحـر داری

چـاه از سوزِ آه گـرم تو سوخت            نـکـنـد بـر جـگـر شــرر داری؟

می‌کشی پای خویش را بر خاک            نــکــنــد نــیّـت ســــفـــر داری؟

بـابِ عــلــمِ نــبــی و بـابُ الـلـه            تــو دلــی پُـر ز دسـت در داری

هــر چـه داری، پـیــامـبــر دارد            هـر چـه دارد پـیـامــبــر، داری

عَجِـزَ الوَاصِفـوُنَ عَـنْ صِفَـتِـک
مـا عَــرَفـنـاکَ حَـقّ مَـعْـرِفـتِـک

: امتیاز

مدح و شهادت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام ( شب نوزدهم )

شاعر : محمدجواد غفورزاده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

امشب از محراب خون، شوق سفر دارد علی            خلوتی خوش با خدا، شب تا سحر دارد علی

با خدا نجوای او «فُزْتُ و رَبِّ الکعبه» است            در شب قدری که فرصت تا سحر دارد علی


نخل‌های کوفه را یک عمر در ماتم نشاند            داغ‌هایی کز مدیـنه بر جگـر دارد علی

بازتـاب خاطـرات آشـیانی سـوخـته‌ست            گوشۀ چشمی که بر دیوار و در دارد علی

لاله‌زار سینۀ او چون نسـوزد از فـراق            وقـتی از داغ دل زهـرا خبر دارد علی

بی‌نوایان عرب، صد کاسه شیر آورده‌اند            تا به دست مرحمت یک جرعه بردارد علی

با نگـاهی می‌نـوازد عـاشـقان خسـته را            با کدامین اهل دل امشب نظر دارد علی

: امتیاز

مدح و شهادت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : آرش براری نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

ناگهان دریای خون محراب و منبر را گرفت            جوی خون سرچشمۀ ساقی کوثر را گرفت

تیغ آن ملعون به یک ضربت دو جا آمد فرود            هم علی جان داد هم جان پیمبر را گرفت


یک برادر سر به روی سینۀ بابا گذاشت            یک برادر نیز بر زانوی خود سر را گرفت

تکـیۀ زینب نـبایـد متـکی بـاشـد به غیر            پس نبـایـد بـازوان این دلاور را گـرفت

جامعه بعـد از امیرالمـؤمنین گـمراه شد            چون خدا از مردم ناشکر رهبر را گرفت

وقت رفتن سوی مسجد میخ در مانع نبود            دست زهرا بود آنکه شال حیدر را گرفت

دست زهرا تا قیامت حافظ جان علی است            مثل وقتی که میان شعله‌ها در را گرفت

وقت جان دادن علی می‌گفت زهرا آمده            بعد چندین سال خانه بوی مادر را گرفت

مثل زهرا که صدا زد «فضه دستم را بگیر«            بین بستر مرتضی هم دست قنبر را گرفت

از مصیبت‌های زینب گفت هنگام وداع            چند خطی روضه خواند و اشک دختر را گرفت

پیکری در قتلگاه و خنجری در دست شمر            کاش می‌شد تا از آن نامرد خنجر را گرفت

خواهری از روی تل دارد تماشا می‌کند            کاش می‌شد لااقل چشمان خواهر را گرفت

: امتیاز

مدح و شهادت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام ( شب نوزدهم )

شاعر : غلامرضا شکوهی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلین قالب شعر : غزل

چو بر آیینۀ خورشید می‌شد بغض شب پیدا            به نبض سینۀ مهتاب دیدم تاب و تب پیدا

دریغا! صبح فردا از «غم بدرود» خواهد شد            غمی سنگین به دل‌های یتیمان عرب پیدا


طلوع سجده‌اش را آیه‌ای از خون تلاوت کرد            کسی که شد به قلب کعبه در ماه رجب پیدا

پس از کوچ تو از پس‌کوچه‌های شهر، می‌گردد            چراغ اشک روی سفره چون، نان و رطب پیدا

علی! بعد از حضور خطبه‌های گرم و شیوایت!            زمان هرگز نخواهد کرد سطری از ادب پیدا

: امتیاز

ترسیم حالات امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام در شب نوزدهم

شاعر : عبدالحسین میرزایی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

کس نمی‌داند چها بر قلب مولا می‌گذشت            لحظه‌های آخرش با یاد زهرا می‌گذشت
دخترش را کرد آرام و سپس در را گشود            گفت کاش آن روز زهرایم به پشت در نبود


در که شالش را گرفت از دل قرارش را گرفت            یادش آمد میخ در دار و ندارش را گرفت
شال خود محکم ولی در را علی آهسته بست            یادش آمد ضربِ در پهلوی زهرا را شکست
تا قدم در کوچه‌ها زد لرزه بر پایش فتاد            یاد آن روزی که بین کوچه زهرایش فتاد
یادش آمـد باز تـنها یـاورش را می‌زدند            دستهایش بسته بود و همسرش را می‌زدند
تا در مسجـد فـقط می‌کرد مـولا زمزمه            فـاطـمه یا فـاطـمه یا فـاطـمه یا فـاطـمه
گریه می‌کرد و دعا می‌کرد یا رب یا مجیر            که علی را دیگر از این مردم دنیا بگیر
سجده آخـر دعای مرتضی شد مستجاب            تیغ اشقی الاشقیا بشکست فرق بوتراب
خورد با صورت زمین شیر خدا از حال رفت            در همان لحظه دلش یک لحظه تا گودال رفت
دید در گودال آن خدّالـتریب افتاده است            بین یک لشکر حسین او غریب افتاده است
یک طرف در بین مقتل دست و پا می‌زد حسین            یک طرف بر روی تل زینب صدا می‌زد حسین
دور تا دورِ حسینش چشم تا می‌کرد کار            نیزه بود و نیزه بود نیزه بود و نیزه دار
گفت ای نامرد کمتر بین خون تابش بده            یا مَـبُر سـر از تـنـش یا لااقـل آبـش بده

: امتیاز

مدح و شهادت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام ( شب نوزدهم )

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل قالب شعر : دوبیتی

همین که تیغ بَر سر بر جبین خورد            میانِ خانه‌اش زینب زمین خورد

نه تـیـغ ایـنـقـدر‌هـا زوری ندارد            غلط گفتم که میخی آتشین خورد


***********

عـلـی را عـاقـبـت از پـا درآورد            که بـا خـود تـیـغ یـادِ مـادر آورد

چـنـان زد تـیـغ هـم نالـید از درد            چـنـان زد دادِ زهــرا را درآورد

***********

سرِسفـره دلِ دخـتر تَـرَک خورد            فقط سه لقمه امشب با نمک خورد

علی امشب هوایِ روضه‌ها داشت            فقط می‌گفت بودم او کتک خورد

***********

هـمان‌هایی که بانـو را شکـستـند            خـدایا بـِـینِ اَبـرو را شـکـسـتـنـد

چـنـان زد فـاطــمـه اُفـتـاد از پــا            گـمـانـم بـاز پـهـلـو را شکـسـتـند

***********

حـسن با داغِ خود درگـیـرتر شد             تـمامِ مسجـد از شمـشـیـر تر شد

عــلــی اُفـــتــــاد رویِ دامــنِ او            حسن پـیـر است حالا پـیـرتر شد

***********

نـه مــرحـم نـه دوا آورده بـودنـد            فــقــط آه و نــوا آورده بـــودنـــد

فـقـط یک ضربه خـورده بود اما            بــرای او عــبــا آورده بــودنـــد

***********

زمـیـن اُفــتـاد و مـی‌نـالــیـد بـابـا            که هـر گـوشه عـلـی می‌دیـد بابا

عـبـا آورده بـودنـد و کـمـش بود            عـلـی را روی هم می‌چـیـد بـابـا

***********

علی جانش علی جانش زمین ریخت            که حتی آه مژگانش زمین ریخت

کـشـیدش در بـغـل این بـارِ آخـر            ولی از بین دستانش زمین ریخت

***********

صـدا زد آتــشِ دل را نـشــانــیـد            مـرا بر شـانه‌هـای خود کـشانـیـد

جــوانـان بــنـی هـاشـم بـیــائـیــد            عـلـی را بر درِ خـیـمه رسـانـیـد

: امتیاز
نقد و بررسی

بند زیر به دلیل مستند نبودن و همچنین عدم رعایت توصیه های مراجع و علما حذف شد

چه با این مَرد این شمشـیر کرده            چه با این فـرق این تقـدیـر کرده

چـنان بد زد نـشد بـیـرون کـشانَد            گـمـانـم تـیـغ در سـر گـیـر کرده

مدح و شهادت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام ( شب نوزدهم )

شاعر : حمیدرضا برقعی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مثنوی

سهـل‌تر ساده‌تر از قـافـیه‌ای باخـتی‌اش            ننگ بادا به تو ای دهر که نشناختی‌اش

چه برایش به جز اندوه و ملال آوردی            جان او را به لبش شصت و سه سال آوردی


سهمش از خاک فقط کفش پُر از پینه اوست            در عرق ریز زمین جامه پشـمینه اوست

باغ می‌سـاخت و در سـایه آن باغ نبود            یک نفس قـافـله‌اش در پی اطـراق نبود

درد بـاید که بفهـمیم چه گفـته‌ست عـلی            که شبی با شکـم سیر نخـفـته‌ست عـلی

از سر سفـره اسـلام چه بـرداشت امیر            نان دندان شکنی را که نمی‌خورد فـقیر

آه از آن شب آخر که علی غمگـین بود            سفره دخترش از شیر و نمک رنگین بود

شب آخر که فلک، باد، زمین، دریا، ماه            مـی‌شـنــیـدنـد فــقــط از عــلــی انّــا لله

بـاد برخـاست و از دوش عـبایش افـتاد            مهـربان شد در و دیـوار به پایش افـتاد

مرو از خانه، به فریاد جهان گوش مکن            فقط امشب فقط امشب به اذان گوش مکن

شب آخـر، شب آخر، شب بی‌خـوابی‌ها            سیـنـه‌زن در پی او دسـتـه مـرغـابی‌ها

از قدم‌های علی ارض و سما جا می‌ماند            قدم از شوق چنان زد که عصا جا می‌ماند

با توأم ای شب شیون شده بیهوده مکوش            او سراپا همه رفتن شده، بیهوده مکوش

بی‌شک این لحظه کم از لحظه پیکارش نیست            دست و پاگیر مشو، کوه جلودارش نیست

زودتـر می‌رسـد از واقـعـه حـتی مـولا            تا که بـیـدار کـنـد قـاتـل خـود را مـولا

تا به کی ای شب تاریک زمین در خوابی            صبـح برخاسته، بیـدار شو ای اعـرابی

عرش محراب شد از فُزت و ربّ الکعبه            کعبه بی‌تاب شد از فُزتُ و ربّ الکعبه

آه از مـــردم بــی‌درد، امــان از دنــیــا            نـعـمـتِ داشـتـنـت را بـســتـان از دنـیـا

مـی‌رود قـصه ما سـوی سرانجـام آرام            دفـتـر قـصه ورق مـی‌خـورد آرام آرام

: امتیاز

زبانحال امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام در شب نوزدهم

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : غزل

رکعت اول، نـمازش با سلامت خـتم شد            رکعت دوم، رکوعش تا قـیامت ختم شد

گشته تـیغ آهـنـین، سهـم سرِ شـیـر خـدا            وایِ من درهم شکست یکباره، أرکانُ الهُدی


با وجودی که هنوز از هر قضاوت زود بود            من نمی‌دانـم چگـویم، تـیغ زهـرآلود بود

تا حسن آید به مسجد، کار از کارش گذشت            تیغ از پشتِ سرش، تا پشتِ رخسارش گذشت

زیر یک بازوی بابا را حسن محکم گرفت            زیر یک بازوی مولا را حسین کم کم گرفت

باز هم تکرار شد، آنکه عصای مادر است            با حسینش مجتبی، حالا عصای حیدر است

وای بر حال دل زینب که مهمانش رسید            مرتضی با حال و احوال پریشانش رسید

جان زینب بر لب آمد، تا پدر برگشت باز            قابضُ الأرواح آمد، دیده تر برگشت باز

گفت دستانم رها سازید، زینب مضطر است            او به یـاد روزهای واپـسـینِ مـادر است

دخـترم تاقت ندارد، رحم بر حالش کنید            کربلا در پیش دارد، فکـرِ احوالش کنید

بعد از این سرها ببیند روی نِی، از تن جدا            خونِ من بر چهره بیند، بر گلو خون خدا

آید آن روزی که می‌بیند، میان اشک و آه            می‌زند در خون حسینش، دست و پا در قتلگاه

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به ضعف محتوایی و معنایی؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور جلوگیری از برداشت غلط و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

شد عـمودِ آهـنـین، سهـم سرِ شـیـر خـدا            در سحر شد منهدم یکباره، أرکانُ الهُدی

مدح و شهادت امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام ( شب نوزدهم )

شاعر : مرضیه عاطفی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن قالب شعر : غزل

از داغِ تو شد قـرآن یکـبـاره دچار تب            محراب، قدَش خم شد از واقعهٔ آن شب

شمـشـیر فـرود آمد آنجا که نمی‌بایـست            بر ساحـت عـلم حق، بر کـالـبد مکـتب


از « فزتُ و رَب» گفتی تا تیغ فرود آمد            با کـیـنهٔ دیـریـنـه؛ آن زاهـدِ لا مـذهـب

در عرش، تزلزل شد مسجد به تکان آمد            از داغِ سحـرگـاهی افـتاد به تاب و تب

شمشیرِ تو رفت از حال تا زخم سرت را دید            از صبر تو بی‌طاقت! شد ذکر لبش «یا رب»

اشکش چه غریبانه بر صورتِ تو افتاد            تا پـارچه را پیچـیـد دور سـرِ تو زینب

تاریخِ تو شد روضه، از بعدِ غـدیر خم            شد کرببلا و شام مصداقِ همین مطلب!

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به جهت انطباق بیشتر شعر با روایات و انتقال بهتر معنای شعر تغییر داده شد

از «فزتُ و رَب» گفتی تا گفت که: بسم ٱلله            با کـیـنهٔ دیـریـنـه؛ آن زاهـدِ لا مـذهـب

مدح و مرثیۀ امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام

شاعر : موسی علیمرادی نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن قالب شعر : مخمس

حق روز ازل کـل نعـم را به دلم داد            بر روی سرم سایه عـشق عـلی افتاد
از لطف خـدا شد دل تنـگـم عـلی آباد            هر ذره‌ای از جان و تن من شده فریاد


با آل عـلی هر که در افـتاد ور افـتاد

من طالب جان دادن از عشق ازلی‌ام            تا روز ابـد مشـتـعـل عـشـق عـلـی‌ام
گر جان طلبد بشـنود از شـوق بـلی‌ام            جز این نگرفتم به خدا درس ز استاد
با آل عـلی هر که در افـتاد ور افـتاد

از چرخش چشمان علی چرخ فلک هست            از خنده مولاست که در سفره نمک هست
فرمانبر او انس همه جن و ملک هست            هرکس که نشد بنـده او لعن بر او باد
با آل عـلی هر که در افـتاد ور افـتاد

او گر که نخـواهد سحـر از راه نیاید            او گـر نـپـسـنـدد به فـلـک مـاه نـیـاید
او گر نـخـرد یـوسـفـی از چـاه نـیاید            هر صبح دمد روح الامین در نفس باد
با آل عـلی هر که در افـتاد ور افـتاد

لبخنـد عـلی جلـوه جـنّات نـعـیم است            بر هر که کند خشم سزاوار جحیم است
او مهرخدا قهر خداونـد عـظـیم است            اینگونه خدا حکم خـدایی به علی داد
با آل عـلی هر که در افـتاد ور افـتاد

آنـانکه سخـن از یـد قـدرتـش بـراننـد            لاحـول و لا قـوت الاه … بخـوانـنـد
شمـیشر علی را ملک الموت بدانـنـد            هرکس که رسیده به مصافش زده فریاد
با آل عـلی هر که در افـتاد ور افـتاد

تو زلف پریشانی و من حال پریـشان            با قیمت جان هم نکشم دست ز دامان
جز تو سخنی نیست در این حلقه رندان            ابروی تو تیغی است که برجان من افتاد
با آل عـلی هر که در افـتاد ور افـتاد

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر در تمام سایت‌ها « تا جائیکه ما بررسی کردیم» بصورت زیر آمده است که احتمالا اغلاط تایپی است و موجب بر هم خوردن وزن، آهنگ و معنای شعر شده است، لذا جهت رفع نقص اصلاح گردید

من طالب جان دادن ازعشق ازالی‌ام            تا روز ابـد مشـتـعـل عـشـق عـلـی‌ام